دختری که من باشم...

دختری که من باشم...

دختری که من باشم...

دختری که من باشم...

دلم طاقت نیاورد به a زنگ زدم جواب نداد دیگه داشتم حرص میخوردم واقعا کتابو میگرفتم جلوم اما مگه با اون فکر پر اشوب میشد درس خوند؟؟ دوباره زنگیدم هی بلاخره جواب داد گفت  ببخشید تو که میدونی دانشگام گفتم تو چت بود دیشب میدونم به خاطر ان لاین بودنم نیست فقط پیش دوستاش بود گفت رسیدم خونه میزنگم تا برسه باز کلی حرص خوردم بعد رسیدو زنگ زد گفت چرا عکسا پسر تو گوشیته چرا شمارش هنوز هست؟؟حق داشت با اینحال کلی توضیح دادم بهش جفتمون از هم معذرت خواهی کردیم و خوب شد همه چی باز بعد که قط کرد دوباره زنگ زدو از دلم در اورد دیگه کاملا اروم شدم.

مرسی a مرسی خدا جونم 


وa کلی گفت که واسش مهمم♥♥

 اتاقمو جمع کردم کسی میدونه چرا اینقد اتاقم بهم میریزه؟خخخخ☺

ظهر که خوابیدم ساعت 2 بود وقتی بیدار شدم دیدم ساعت 5/5 دهنم باز موند اصلا ناراحت نشدم گفتم خوب شب دیر میخوابم که جبران شه امشب تا 3 بیدار  میمونم بهله و اینچنین اینجانب اصلا خودمو ناراحت نکردم اصلنم ناراحت نیستم که قراره تا 3 بیدار بمونم☺)خوش بینیم تو حلقتو خخخخخ(


پی نوشت: تا سه بیدار بودم اما خوندنم خوب نبود الان استثنا وجود داره و حس خوندنم گرفته دارم زیست میخونم بعدم میرم سر تست زدنو بعدم ادبیات و بعدم شیمی)احتمالا بعدم میرم دیار باقی☺(


امیرحسین خوبه دیشب میدیدم که هرکار میکنه تا دیگه ناراحت نباشم♥ منم واقعا دیگه ناراحت نیستم تازه کلی با شینا بهم پی ام دادیم و حرفای خاک بر سری زدیم و عین دیوونه ها میخندیدم خوب بود خدا جونم شکرت.


مرگ بر وایبر من...

سلام دوستان...

دیروز برناممو نتونستم تموم کنم عصر که حس خوندن داشتم برقا رفت مامانم گفت حالا که برقا رفته بیا بریم خونه مادربزرگت رفتیمو شبم برگشتیم.

من وایبرم همیشه میزنه ان لاین حتی وقتی تو برنامه نیستم نمیدونم چرا خودم حدس میزنم بخاطر گروه باشه a پرسید چرا تو همش ان لاینی گفتم نمیدونم من تو برنامش نبودم شاید بخاطر گروه باشه گفت نه مگه میشه من خودم تو گروهم اینجوری نیست گفتم حرفمو باور نمیکنی گفت نه گفت لعنتی یه جوری قانعم کن گفتم خوب من خودم نمیدونم واسه چی میزنه ان لاین چطوری تورو قانع کنم؟ بعدش گفت که من بهت اعتماد دارم و الکی اینجوری گفتم خواستم اون روی سکه رو هم ببینی گفتم خوب من کاری نکردم چرا باید اون روی سکه رو ببینم گفت فقط خواستم بگم یه رو دیگه هم دارم بعد گفت تو تلاش نکردی حتی منو قانع کنی، تو این وضع نت قط شد بیشتر عصبی شدم زنگیدم گوشیش خاموش بود دیوونه شدم دیگه هی اشک میریختم و ایه الکرسی میخوندم که یه دفعه اس داد گفت نتم قط شده دوباره بهش توضیح دادم که من نمیدونم چرا ان بودم گفتم میخوای از گروه بیام بیرون؟؟گفت نه عزیزم نیاز نیست گفتم بهم شک داری؟؟ گفت اگه بهت شک داشتم چیزی بهت نمیگفتم ولت میکردم تازه یکم اروم شدم با این حرف فقط خدا میدونه دیشب چه رنجی کشیدم فقط خدا.....:) 

صبحم پی.ام داد صبح بخیر منم گفتم صبح بخیر دیگه هیچی نگفت نه سلامی نه چیزی، من باید باور کنم همه اینا به خاطر ان لاین بودنم بوده؟؟ میدونم یه چیزیش شده به من نمیگه.

حرفمو عوض کردم...

سلام عزیزای من....

الان ساعت 8:39 از خواب بیدار شدم دست و صورتمو شستم چای واسه خودم ریختم که خوابم بپره اپ کنم واستون و بعدم برم سراغ درس.

از دیروز بگم که فیزیک خوندم و یه فصلو تموم کردم هوراااااا امروزم احتمالا شیمیو زیستو ادبیات میخونم .

خوبa اکثر روزها تا ساعت 4 کلاس داره دیروز ساعت 5 پی.ام داد که الان از کلاس اومدم منم گفتم تو تا 4 کلاس داشتی من که میدونم با اون دختر رفتی بیرون!!.......بهله و اینچنین سر به سرش گذاشتمو کلی خندیدیم.

چند روز پیش یه حرف زد راجبه رابطمون و منم قبول کردم بعد دیروز فکر کردم دیدم کار درستی نیست و بهش گفتم حرف اون روزمو  جدی نگیر که البته این کارم بد بود خودم میدونم چون خودمم خیلی بدم میاد ادم یه حرفیو بزنه بعد عوضش کنه a اون موقع چیزی نگفت شب که پی.ام میدادیم گفت که احساس میکنه خیلی احمقه و من اونو بچه فرض کردم کلی بهش توضیح دادم که من قصد نداشتم حرفمو عوض کنم بعدا فکر کردمو نظرم عوض شده گفت باشه اما مشخص بود هنوز ناراحته منم علاوه بر توصیح ازش معذرت خواهی کردم اونم گفت نه تو ببخش که این حرفو پیش کشیدم باعث شده ناراحت بشی بعدم بحث رو عوض کردیم وقتی میخواست بخوابه گفت میخوام بخوابم گفتم قبلا نمیگفتی میخوام بخوابم میگفتی میشه بخوابم؟یا مثلا میای بخوابیم؟ گفت شب بخیرو اصلا عکس العمل نشون نداد منم اصلا کوتاهی نکردمو صبحی بهش گفتم اونم عذر خواهی کرد☺

البته الان که دارم مینویسم به خودم میگم سر چه موضوعات الکیو بچگانه ای گیر میدی: )

دیگه الکی گیر نمیدم قول میدم☺

اگه امروز برنامم اجرا بشه خیلی فاز میده در غیر این صورت همتونو خلاص میکنم خخخخخ.


سلام دوستای گل و بی معرفت من...

خوب من که خوبم برنامه درسیم که اجرا نشد اما تمام سعیم رو میکنم که تا اخر هفته بخونم و ازمون قلم چیم رو خوب بدم در حال حل تست فیزیکم نه ببخشید تست های فیزیک دارن منو حل میکنن....☺

وa خوبه در حال درس خوندنه امتاحاناش داره! شروع میشه دیگه کمتر پی ام میدیم بهم اما خو اصلاااااا اشکال نداره ☺ من که ناراحت نیستم والا میرم به دوستان گرام پی ام میدم ☺

نیاز به یه دنیا دعا و انرژی مثبت دارم واسه کنکورم دعا کنید خواهش میکنم

کاش کنکورمو خوب بدم تا از تابستون لذت ببرم برنامه تابستونمو بکنم پر از کلاس ورزش و موسیقیو گردش اینقد برنامه دارم که ۲۴ساعت روز واسم کمه میخوام بترکونمممممممم☺

دعا کنید این یه ماهو در حد مرگ☺ بخونم بعدشم که بریم باهم تو بهترین یه ماه سالیم♥

سلا م دوستای گل وبلاگیه من...♥



 دارم اتاقمو جمو جور میکنم گفتم که وقتی بهم ریختست نمیتونم درس بخونم اصلا اشفته میشم میرم خیلی قشنگ تمیزش میکنم جارو برقی میکشم و کلی کزت بازی بعدم درسمو میخونم



خوب در مورد پرنس a☺باید بگم که دیروز با وحید بیرون نبود گفت با بابام بودم که کمکش کنم و بعدم تنها رفتم بیرون چون یکم ناراحت بودم نمیدونم چرا بعدم زنگیدم به وحیدو رفتیم با هم قلیون خوب بنده بسی تلاش میکنم که باور کنم با باباش بوده و از بد بینی فاصله بگیرم. وقتی میگه دلم میگیره حس میکنم داره به دختری فک میکنه که قبل از من باهاش بوده اما الان دارم سعی میکنم این فکرم از ذهنم بیرون کنم و خعلی دخمل خوفی بشم☺



در مورد رابطه ام که قدرت تموم کردنشو ندارم پس سعی میکنم اینقد خوب باشم که در اینده منو مناسب زندگی با خودش بدونه و کسی نتونه جامو بگیره