دختری که من باشم...

دختری که من باشم...

دختری که من باشم...

دختری که من باشم...

وقتی aناراحته..

سلام دوستای گلم وقتتون بخیر ...

یکشنبه ساعت ۱۰بود که از خواب بیدار شدم سریع حاضر شدمو رفتم باشگاه بدن سازی تا شهریه و شرایطش رو ازش بپرسم رفتم اونجا ساختمانشو باشگاهش که شیک و ترو تمیز بود یه خانوم قد بلند و خوش رو هم پائین پله هاش دیدمو ازش پرسیدم که مربی کیه؟اونم مربیه رو نشونم داد ازش سوالامو پرسیدم گفت ماهیانه ۵۰تومن باید پرداخت کنی ساعتاشم از ۸تا۹/۵یه سانسشه و یک سانسه دیگشم۹/۵تا ۱۱که اون زمانا من خواب بودم همیشه ولی خوب تصمیم گرفت که بیدار شمو برم نمیدونم چرا حس میکردم مربیش خیلی واردو حرفه ای نیست در مورد هیکلشم نه چاق بود نه لاغر وزنش متناسب بود ولی هیکل آنچنان تعریفی نداشت خوب از باشگاهم اومدم بیرون رفتم پست بانک واسه فعال کردن سیمکارته جدیدم که مجبور به خریدش شده بودم اون پست بانک گفت ما این کارو انجام نمیدیم و باید بری یه شعبه ی دیگه منم رفتم یه جای دیگه و کاراشو انجام دادم گفت تا ۲۴ساعت آینده فعال میشه چیزه جالب این بود که هر قسمت که میرفتم میگفت سیمکارت بنام خودتونه منم میگفتم بله بعد بلافاصله میپرسید بالای ۱۸سالید!!!!فکر نمیکردم اینقد بیبی فیس باشم که شک کنن همه به اینکه زیر ۱۸سالم  در صورتی که ۲۰سالمه  خلاصه ذوق مرگ ازونجا اومدم خونه البته باید میرفتم سیم کارتمو میکرو میکردم ولی دیگه حال نداشتم اومدم خونه تازه یادم اومد که امروز نتایج میاد لباسامو در آورده بودم دوباره پوشیدم انگار حس میکردم نتیجم بده گریم گرفته بود و اینقد هول شده بودم که رفتم و تو راه یادم اومد مدارکمو جا گذاشتم و باز برگشتم و مدارکمو آوردم رفتم کافی نت خانومه مثلا میخواست هیجان بده میگفت الان نتیجه رو میگم۱۲۳بعدش گفتم پرینت بگیره اونم گرفتو یورتمه رفتم سمته خونه مستقیم رفتم تو اتاقم دیدم همه چی مجاز شدم ولی رتبم خیلی بد بود۴۰۰۰۰خیلی عصبی بودم مامانمم اومد تو اتاقمو نتیجمو دید طبق معمول شروع کرد به نمک رو زخم پاشیدن هی میگفت من که گفتم بیشتر بخون تو هیچوقت تو زندگیت به حرفا من گوش ندادی بی مسئولیتی بی فکری دیگه خونم به جوش اومد گفتم من تو همه مسائل زندگیم به حرف شما گوش دادم چیزای از زندگی شخصیم بهت میگم که هیچ دختری تو هیچ سنی امکان نداره بگه اونم گف چون من همیشه خواستم واسه زندگیت خودت تصمیم بگیری بهم میگفتی گفتم میدونی چیه مادر من؟؟شما اصلا لیاقت دختر مثل من رو ندارین یه دختر میخواین که مثه بقیه بهتون دروغ بگه و از اعتماد خانوادش سؤاستفاده کنه نه منو همیشه مامانم وقتی ناراحتی بیشتر ناراحتت میکنه وقتی عصبی هستی بیشتر عصبیت میکنه بعد حرفاش سرمو کردم زیر پتو و کلی گریه کردم تا شاید اروم بشم بعد باز مامانم اومد گفت برو دفترچه انتخاب رشته بگیر گفتم از صبح بیرون بودم خستم عصر یا فردا میرم عصرم با داداشم رفتیم دفترچه گرفتم سیمکارتمم میکرو کردم واسه مامانمم رنگ مو و واسه خودمم لاک اکلیلی گرفتم یه دختره تو مغازه بود ۱۸۰تومن خرید کرد مامانش گفت نازنین جان یه شامپو ویتامینه هم بگیر داداشم گفت نازنین جان لازم نکرده موهاشو ویتامینه کنه الان خداتومن پول داد هرچی گرفت همینطور که داشت نمک میریخت زدم به پهلوش تا هیچی نگه ولی خودمم خندیدم بهش ازونجام اومدیم خونه بهaقبلش گفته بودم که رتبمو بهت نمیگم ولی لطفا ناراحت نشو و درکم کن گفت باشه عزیزم اشکال نداره کلی هم ازش سوال پرسیدم که رشته ها پیراپزشکی بهترن یا مهندسی؟؟گفت پیرا پزشکیا خوب نیستن اصلا سراسری انتخاب رشته نکن و آزاد رشته ها مهندسی رو بزن معماری خوبه منم همینو دوست داشتم ولی مگه مامانم میذاشت؟هی میگفت اینو بپرس ازش اونو بپرس ازش شبم غر میزد یه ریز منم گفتم خواستم برم دانشگاه خودم کار میکنم خرج دانشگاهمو در میارم گفت تو رفتی اونجا زود تموم کنی ۶ساله تموم نکنی لازم نکرده خرج دانشگاهتو در بیاری منم گفتم بلاخره مادره و تحمل کردمو هیچی نگفتم شبم یکم بهaپی ام دادم گفتم حدوده رتبم ۲۰۰۰۰ بعدش زنگ زد تو روی مامانم باهاش حرف زدم گفت کنکور داداشتو رومینا چطور بود گفتم اونام بد بود راستش یکمی خجالت کشیدم که همه بد شدیم شاید چون اون پزشکه نمیدونم شبم شام درستو حسابی نخوردم و خوابیدم صبح ساعت ۱۱بیدار شدم که کلاسم تموم شده بود دیگه باید کلا سیستم خوابمو درست کنم خیلی بده رفتم رو وزنه دیدم وزنم شدم43کیلو یعنی یک کیلو کم شدم این وزن واسه قد من خیلیییی کمه اینقد عصبی بودم که اگه اون لحظه کسی باهام حرف میزد میشستمش ای خدا چرا اینقد من وزن کم میکنم چرا اینقد لاغرم؟؟:(

ظهر موقع ناهار بود که با مامانم باز بحثم شد چند وقت پیش یه مقدار پول ازم قرض گرفته بود و از بس غر زدم بعد چند ماه بهم دادشون و دوباره ازشون خرج میکرد تو جا جورابی بودن کنار میز تحریرم بعد اومد شمردشون گفت اینا کمن گفتم پس فکر کنید ببینید چکارشون کردین چون من هزار تومنم ازینا خرج نکردم  گفت چرا گذاشتی پولا رو اینجا اصلا جاشون اینجاست؟(البته اینارو با دادو هوار و فحش گفت) منم وقتی داد میکشید اصلا عصبی نشدم و خیلی ریلکس با گوشیم کار میکرد که با دست یکی گذاشت تو سرم البته خیلی اروم ولی یه توهین بود منم بی معطلی لباسامو پوشیدم هر چی صدام زد جواب ندادم رفتم پائین از تو پنجره سرشو آورد بیرونو صدام میکرد ولی بی توجه رفتم هی هم زنگ میزدو فحش میداد به شدت بد دهنه منم قط میکردم رفتم تو یه پارک ساعت ۲ظهر بود دقیقا از گرما خیس خیس شده بودم تا ساعت۷نیومدم بعدم زنگ زد باز گفتم هر وقت عذر خواهی کردید میام وگرنه نمیام باز قط کرد فهمید مرغم یه پا داره زنگ زد عذر خواهی کرد و برگشتم خونه داداشم گفت مگه بچه ای که از خونه قهر میکنی تو این سن و سال این چه کاریه منم محل ندادم شبم عروسی دعوت بودیم اول حال نداشتم برم ولی بعد که فکر کردم دیدم این تنها چیزیه که حالمو خوب میکنه عروسی پسر دائی مامانم بود موهامو که اصلا درست نکردم چون بطور کامل لختن و نیازیم ندارن ارایشمم خیلیییی ملایم و دخترونه بود رفتیم کلی هم رقصیدیم آخر شبم رفتیم باغ با ماشینه تازه عمل کرده بود واسه کلیه اش کمرش خم بود الهی من قربونش برم دوستشو زنشم تو ماشینه دائی بودن رسیدیم باغ خاله بزرگه اونجا نیومد اصلا چون شوهرش میگه عروسیاتون مختلطه همش گناهه بهله الان شما دارین وبلاگه یه آدم الوده به گناه رو میخونین:)  خوب بود کلا موقع برگشتن با دائی رضام برگشتیم خونه در نتیجه گوشیه من تو ماشینه دائی محسن جا موند اینقد عصبی شدم که حد نداره فرداشم دائی محسن تا ۱خواب بود ساعتای ۶بود دیگه رفتیم خونه مادربزرگم دائیم گوشیمو آورده بود اونجا زدمش به شارژ aیه اس داده بود یه بارم زنگ زده بود یه پی.امم تو واتس آپ داده بود بهش گفتم گوشیم جا مونده گفت وسطه بیابون که نبودی با گوشی یکی دیگه زنگ میزدی میگفتی منم عذر خواهی کردم خیلی دلخور بود اما گفت اشکال نداره بخاطر رشتش باید برن تو درمانگاهای یکی از روستا های اطراف میگفت همش الکیه و کلا بیکاریم یکم ازین وضعیتش نالید منم گفتم علتی اینکه من پزشک نشدمم همین سختیاشه یعنی اعتماد بنفس در چه حد خخخخ گفت بله کی مثه تو چند وقت پیش با باباش حسابی دعواش شده بود نمیدونم چرا همش حس میکنم بخاطر منه یعنی باباش گفته دور منو خط بکشه ازش پرسیدم بخاطر منه گفت نه دیوونه چه ربطی به تو داره گفتم بخاطر چیه گفت نمیتونم بگم البته منم نباید میپرسیدم پدرو پسر چی بهم میگن یکم پی.ام دادیم دلمم واسش خیلی تنگ شده ولی چیزی نگفتم بهش زنگ زدم به شوهر خالم قبلا گفتم استاد دانشگاهه دکترای عمران داره راجبه رشته معماری ازش سوال کردم گفت رشته خوبیه پر از ذوق و شوقه گفتم ولی الان زیاد نشده؟ ؟گفت شده ولی کارشم زیاده در مجموع نظرش مثبت بود ولی گفت ریسکم داره یکم شک کردم ولی بازم نظرم رو همون معماریه آزاده خاله بزرگه گفت نه معماری خوب نیست فلانی ارشدشو داره و بیکاره نمیفهمید من همون موقع تلفنی با شوهرش حرف زدم نمیدونم چرا ایجوری گفت ولی شوهر خالم استاده این رشتست کارشه بهتر میفهمه تا خالم مهتا هم اس داد که میخواد دندون پزشکی بخونه شبم خونه مادربزرگ موندیم شامم کباب زدیم بر بدن که خوشمزه بود مادربزرگم بر عکس مامانم دستپختش فوق العادست شب بهaپی ام دادم گفتم اونجا من نیستم شیطونی نکنیا قبلا یه بار باهم بیرون بودیم به شوخی گفت وای اون دختررو نگاه بعدم خندید منم البته همراش  حالا میگفت اون روز من یه شوخی کردم تو دیگه هی میگی شیطونی نکنیا گفتم سعی نکن الکی ربطش بدی به اون شب من همیشه اینو میگفتم شکم بهت ندارم بعدم گفتم دعوا داری گفت نه کی جرأت میکنه با تو دعوا کنه دعوا ندارم گفتم یعنی چی جرأت ندارم من خیلی زور زیادم؟؟یا خیلی مظلوم واقع میشی که اینجوری میگی اونم عذر خواهی کرد منم ازش معذرت خواهی کردم  ناراحت بود گیر دادم گفت خسته شدم تابستونم دانشگاهم یکم سر به سرش گذاشتم تا ازون حال و هوا در بیا خدا رو شکر بهتر شد واقعا ناراحتیش اذیتم میکنه خوب دیگه پست بسیار کوتاهی نوشتم خخخخ روزه خوبی داشته باشین عزیزای من

نظرات 4 + ارسال نظر
دانشجوی معماری دوشنبه 3 شهریور 1393 ساعت 15:09

عزیزم رشته هایی ک بدون کنکور هست و آزاد و ازراف تهرانو برو
نمی دونم کجاها معماری بدون کنکور داره
ولی رودهن مهندسی شهرسازی+معماری داخلیش ک تا پارسال بدون کنکور بود

مرسی از اطلاع رسانیت عزیزم

الهه پنج‌شنبه 16 مرداد 1393 ساعت 17:50 http://elahesong.blogsky.com

سلام عزیزم دیروز این پستتو خوندم عزیزم قشنگ بود عزیزم
یادم چند روز پیش اخبار گفت هر کی میخواد کنکور بده یا نده منم نمیدم خیالم راحت شد عزیزم

فمی پنج‌شنبه 16 مرداد 1393 ساعت 07:44

علی چهارشنبه 15 مرداد 1393 ساعت 21:41 http://ploton.blogsky.com

سلام یکی ازعزیزانم درزمینه آهنگ سازی فعالیت داردویکی ازآهنگهای بدون کلام



برای وبلاگ من فرستاده تا ازشماهم برای آهنگ وهم برای اسم آهنگ نظر



خواهی کنم خواهش دارم که بعدازشنیدن آهنگ، نظرتان را رک وبی پرده



بفرماییدتا درپیشرفت این عزیز کمکی کرده باشیم البته خودش اسم



آهنگش رو (آرامش )گذاشته نظرشماچیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.