دختری که من باشم...

دختری که من باشم...

دختری که من باشم...

دختری که من باشم...

خانواده...

سلام دوستان ایشالا که عید خوبیو پشت سر گذاشتینو اگرم رفتین مسافرت کلی خوش گذروندین،

دیروز از aکلا هیچ خبری نبود چون مسافرته و جلو خانوادشم که ضایعست بخواد پی.ام بده واسه همین خبری ازش نبود چند وقت پیش من بی تالک نصب کردم رو گوشیم یکم از نصبش بیشتر نگذشته بود که یه دختره پی.ام داد و گفت میخوای بیای تو گروه ما؟؟منم که هنوز اون بیچاره نگفته قبول کردمو رفتم اسم دخترم آرزو بود وبا نامزدش بودو دوست نامزدش و یه دختره به اسم رها البته نامزدیه این دختره رسمی نیست گویا اینا با هم دوست بودن و بعدم پسره با خانواده این صحبت کرده و یه جورائی بطور غیر رسمی نامزد محسوب میشن دیگه و رهاهم ۲۱سالش ب

بودو ازدواج کرده بود اونم بعد ۶ماه دوستی خلاصه اینکه تا قبل از دیروز خبره خاصی تو گروهشون نبود جز اینکه ارزو و نامزدش هی قربون صدقه هم میرفتن:) دیروز دعواشون شد من چشمشون نکردم بوخودا:)  با خودم میگفتم کاش منم مثل اینا بودم هر دوشون بعد یه مدت دوستی ازدواج کردن کاش واسه منم پیش بیاد فکر کنم این الان بزرگترین خواستمه البته من به حرف دوستای گل مجازیم گوش کردمو نمیشینم فکر کنم به تهش و خودمو اذیت کنم نه اصلا اینجوری نیست اما بلاخره وقتی ازین مواردا میبینم به خواستم فکر میکنم دیشب به رها پی.ام میدادم تو گروه نه ها بصورت خصوصی و ازش پرسیدم مدت دوستیشونو گفت ما ۶ماه دوست بودیم بعد اومد خواستگاریم منم مسلما ازش راهنمائی خواستم اونم گفت:کنترلش کن(که خوب اینکارو از قبلنم میکردم) بعد گفت خودتو بالا بگیر (که من نمیدونم چطوری باید خودمو بالا بگیرم) و در آخر گفت یکمم اذیتش کن! !!!یعنی اگه یه پسریو اذیت کنی سوار سرش شی اون دلش میخواد تا اخر عمر باهات باشه؟؟یا مثلا فکر میکنه با دختری که اخلاق نداره خوشبخت میشه؟؟درسته که اون موفق بوده تو رابطش و به ازدواج ختم شده ولی این اخرین حرفش بنظرم بی منطق بود حالا نمیدونم،   این از این مورد دیگه اینکه رضا (که جریانشو قبلا بهتون گفتم تو کلاسمون بود وقتی واسه گرفتن گواهی نامه رفته بودم کلاس؛ ) چند تا پی ام داد بهم منم از شما چه پنهون جوابشو خیلی معمولی دادم چند تا عکس طنزم واسش فرستادم راستش با اینکه جواب دادم ولی حس خیلی بدی داشتم بخاطر aعذاب وجدان داشتم با خودم فکر کردم اگه یه زمان اون همچین کاری کنه  نمیبخشمش واسه همین احتمالا فردا بهش پی.ام میدم میگم اگه میشه دیگه به من نه زنگ بزنید و نه پی.ام بدید و با توجه به شخصیتش مطمئنم دیگه اینکارو نمیکنه و منم احساس بهتری پیدا میکنم چون واقعا از ته دل aرو دوست دارم شب که بیدار بودم خوابمم نمیومد نشستم ناخنامو طراحی کردم که خوشگلم شدن نمیدونم تا ساعت چند بیدار بودم دقیقا فکر کنم ۳خوابیدم صبحمم ۹/۵بیدار شدم ولی تا ۱۱از تختم بیرون نیومدم پری....د شده بودم وحالم خیلی بد بود همیشه کمر دردایه وحشتناکی میگیرم این موقعها ولی با یه ژلوفن خوب میشدم امروز یه مسکن دیگه خوردم که فایده نداشت واسه همین دوتا خوردم تا حالم خوب شد البته تا ظهر حالت تهوع داشتم که اونم زود خوب شد کلا من وقتی حالم بده زود خوب میشم بهههله یه همچین دختره قوی هستم من: )  :) aهم بلاخره پیام داده و گفتم کجایی خوش میگذره؟؟گفت سرما خوردم زنبورم نیشم زده منم اندکی عشقولانه شدم قربون صدقش رفتم یه چند تا پیام که داد گفت دیگه نمیتونم پیام بدم که البته حقم داره و خداخافظی کردیم نونم نداشتیم که صبحونه بخورم اینم از رژیم غذائیم واقعا تو این خونه چطوری امید داشته باشم که بشه برنامه غذائی اجرا کرد،بگذریم بنده ی بیکار دوباره تو اون گروه بی تالک رفتم یکم نامزد ارزو راهنمائیم کرد و گفت وقتی پسری باهات رابطه جنسی نداره ولی باهاته یعنی بخاطر خودته که باهاته البته واسه ۱۰۰%مطمئن شدنت امتحانش کن اول تصمیم گرفتم به شینا بگم تا بگه یکی از دوستاش  aرو امتحان کنه ولی خوب از طرفیم یکم بنظرم بچگانه میاد اینکارا بازم دودلم، تقریبا تو اکثر مواقع زندگیم واسه تصمیمام دودلم حالا باز باید فکر کنم کار عاقلانه ای انجام بدم ناهار یه غذای من در اوردی مامان درست کرده بود که بد نبود .الان مامانم میدونین چی بهم گفت؟؟عروسی دائیم تو خرداد بود یعنی وقتی که بچه مدرسه ایا امتحان دارن و داداش بزرگم امتحاناشو نداد چون عروسی بود خوب بعد الان با مامانم لج کرده میگه من امتحانامو نمیدم اگه نده دانشگاهم نمیتونه بره ای خدا این چه تقدیریه که واسه  من رقم زدی؟؟ حالا اینم باید بشه مایه آبرو ریزیه من؟؟من دلم نمیخواد زندگیه خودمو بکنم؟؟کاری به کسی نداشته باشم؟باید بشینم غصه یکی دیگرو بخورم تازه کاریم از دستم بر نمیاد، هیچوقت زندگیه ایده آل نخواستم یه زندگیه معمولی خواستم اونم ازم دریغ میکنی؟؟دعوا در تمامه عمرم تو خونمون بود خداروشکر کردم بعضی وقتی میخوردیم به مشکل مالی ولی بازم شکر کردم اینه حقم حالا؟؟بسه دیگه بسه تا کی باید حرص و جوش بخورم واسه مامانم بابام و برادرام؟مثه هر کسی حق دارم از خانوادم هزار تا انتظار داشته باشم ولی هیچ انتظاری ندارم هیچی هیچی فقط زندگیشونو بکنن شرایط خوبم نداشته باشن فقط یه شرایط معمولی این خواسته زیادیه خدایا کاش صدامو میشنیدی تو بگو این خواسته زیادیه؟؟اینکه انتظار دارم تا اخر عمر نه لطف کنن بهم نه حمایتم کنن هیچکار نکنن فقط مایه آبروریزی نشن این خیلی خواسته زیادیه؟؟ـ

...............................................................................


تا اینجا رو دیروز تایپ کرده بودم الان حالم خیلی بهتره یکم قرآن خوندم اروم شدم هنوز نگران داداشم هستم  اما ناراحت نیستم دیگه حالم خوبه خوشحالم هستم بابت اینکهaداره میاد ناراحتی ندارم دیگه شمام روز خوبی داشته باشین.

نظرات 4 + ارسال نظر
الهه یکشنبه 12 مرداد 1393 ساعت 09:18 http://elahesong.blogsky.com

سلام عزیزم کنکور قبول شدی عزیزم

فمی شنبه 11 مرداد 1393 ساعت 07:37

دیانا جمعه 10 مرداد 1393 ساعت 19:48

دختر خوب، چجوری به آدمایی که تو بی تالک پی‌.ام دادن اعتماد می‌ کنی و مسائل خصوصیت رو باهاشون درمیون می‌ ذاری؟ اگه آشنا باشن و همه اینا نقش بازی کردن باشه و خواسته باشن سرکارت بذارن و ازت اطلاعات بیرون بکشن چی؟ از خود امیرحسین گرفته تا رومینا؟

راست میگیا حق با توئه
خیلی اشتباه کردم

الهه جمعه 10 مرداد 1393 ساعت 18:09 http://elahesong.blogsky.com

سلام عزیزم این پستت خیلی قشنگ بود عزیزم ممنون
زیاد قرص نخور عزیزم ضرر داره
خوب آقا امیرحسین هم که داره برمیگرده حالا خیالت راحت شد عزیزم به خاطر مریضیش میاد

اره خیالم راحته

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.