دختری که من باشم...

دختری که من باشم...

دختری که من باشم...

دختری که من باشم...

عروسی...

خوب عروسیم به خوبیو خوشی تموم شد پا تختیم خوش گذشت هر چند از حرف aبه شدت ناراحت بودم گفت من به کسی وابسته نمیشم خوب اگه یکی دیگه این حرفو زده بود ناراحت نمیشدم اصلا اما الان ناراحتم چون یادمه یه بار گفتم که نمیخوام بهت وابسته بشم(دقت کنید نگفتم نیستما گفتم نمیخوام باشم یعنی هستم)یه بازیی در اورد که چه دلیل داره به من وابسته نشیو اینا اما حالا خودش میگه نیستم بعد حرفشو پس گرفت البته اما اون شـب که میخواستیم بریم پاتختی اینقد گریه کردم که صورتم به کل قرمز شد کلی اب زدم بهشو اریش کردم تا شاید کمتر معلوم شه اونجام یه چند دقیقه ای دپ بودم ولی خوب بعدش خوب شد رقصیدیم همه گفتن خوشگل شدیو لباست قشنگه کلا خوب بود دیشبم که یادم نیست از چی ناراحت شدم گفتم عیب نداره امیر حسینم حرفمو رو هوا گرفتو اصلا نگفت چرا ناراحت شدی خیلی عوض شده قبلا اگه میگفتم ناراحتم سوال پیچم میکردو کلی ارومم میکرد هی میگفت ببخشید اما الان.......



تنها راه واسه اینکه اذیت نشم اینه که منم عوض شم نه دیگه زیاد تحویلش بگیرم نه اونقدر 


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.